به نام خداوند مهربان
فقر
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .
در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد مسافرت مان چه بود ؟
پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !....
پدر پرسید : آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟
پسر پاسخ داد: فکر می کنم !
پدر پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند . حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آن ها بی انتهاست !
در پایان حرف های پسر ، زبان مرد بند آمده بود . پسر اضافه کرد : متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم !
نوشته شده توسط حامد پور محمد در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 8:23 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابتبه نام خداوند مهربان
حرف دل
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!
برچسبها:
نوشته شده توسط حامد پور محمد در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 8:2 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت
آتش
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بیغشم
باور مکن که طعنهی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو میکشم
نوشته شده توسط حامد پور محمد در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 20:8 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت
نوشته شده توسط حامد پور محمد در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 19:41 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت
نوشته شده توسط حامد پور محمد در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 18:59 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت
نوشته شده توسط حامد پور محمد در چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 18:48 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت
خسته ام دیگر از این فریاد ها خسته از بی مهری و بی داد ها
خسته از دلبستگی و یاد ها خسته از شیرین و از فریاد ها
خسته ام از این همه دیوانگی خسته از نادانی فرزانگی
خسته ام از این همه بیگانگی
خسته از این دشمنان خانگی
خسته ام از گردش چرخ فلک خسته از تنهایی و شب های تک
خسته از ایمانم و تردید و شک
خسته از دیو و دد و دوز و کلک
خسته ام دیگر از این آوار ها خسته از سنگینی دیوار ها
خسته از ظلم و بد و آزار ها خسته از بیداری بیمار ها
خسته ام از تابش مهر و قمر خسته از نا مردمی های بشر
خسته از بی فطرتان بی هنر
خسته ام ... از خستگی ها بیشتر
برچسبها:
نوشته شده توسط حامد پور محمد در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 16:40 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت
نوشته شده توسط حامد پور محمد در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 13:7 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابتزندگی یک نفس است
آن نفس هم برای یک هم نفس است
تا نفسی با نفسی هم نفس است
آن یک نفس از برای یک عمر بس است.
برچسبها:
نوشته شده توسط حامد پور محمد در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 13:3 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابتآمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟؟؟؟؟؟
نوشته شده توسط حامد پور محمد در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 12:37 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابتنوشته شده توسط حامد پور محمد در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 12:25 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت
گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟
گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟
گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟
گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟
نوشته شده توسط حامد پور محمد در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,
ساعت 12:15 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابتدرباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
فهرست اصلی
نویسندگان
دوستان
♥♥♥سرنوشت♥♥♥
موس بیسیم شیشه ای
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
عاشقانه
و آدرس
e.h.love.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
POWERED BY